تـِـِـِـِنـِــِـِهـِـِـِـِاــِـِـم

تـِـِـِـِنـِــِـِهـِـِـِـِاــِـِـم

ازطرف اونی که تنهاست تنها اومده تنها میره تنهاش میزارن تنها نمیزاره تنها یه آرزو داره اونم اینه که تو تنهاش نذاری...

منويـ اصليـ

آرشيو موضوعي

آرشيو مطالب

دوستانمـ

ـــــــــــــــ

امکانات

ورود اعضا:

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 20
بازدید دیروز : 5
بازدید هفته : 20
بازدید ماه : 40
بازدید کل : 7541
تعداد مطالب : 35
تعداد نظرات : 13
تعداد آنلاین : 1

===========




در اين سايت
در كل اينترنت

نگاه

 

نخستین نگاهی که ما را به هم دوخت!

نخستین سلامی که در جان ما شعله افروخت

نخستین کلامی که دلهای مارا

 

به بوی خوش آشنایی سپرد و به مهمانی عشق برد

پر از مهر بودی پر از نور بود

همه شوق بودی همه شور بودم

چه خوش لحظه هایی که دزدانه از هم نگاهی ربودیم

و رازی نهفتیم!

چه خوش لحظه هایی که "میخواهمت" را

به شرم و خموشی نگفتیم و گفتیم!

دو آوای تنهای سر گشته بودیم

رها در گذرگاه هستی

به سوی هم از دورها پر گشودیم.

چه خوش لحظه هایی که هم را شنیدیم.

چه خوش لحظه هایی که درهم وزیدیم.

چه خوش لحظه هایی که در پرده ی عشق

چو یک نغمه ی شاد با هم شکفتیم!

چه شب ها چه شب ها که همراه حافظ

در آن کهکشان های رنگین

در آن بیکران های سرشار از نرگس و نسترن

یاس و نسرین

ز بسیاری شوق و شادی نخفتیم.

تو با آن صفای خدایی

تو با آن دل و جان سرشار از روشنایی

ازین خاکیان دور بودی.

من آن مرغ شیدا

در آن باغ بالنده در عطر و رویا

بر آن شاخه های فرارفته تا عالم بی خیالی

چه مغرور بودم ... چه مغرور بودم...!

من و تو چه دنیای پهناوری آفریدیم.

من و تو به سوی افق های ناآشنا پر کشیدیم.

من و تو ندانسته ندانسته

رفتیم و رفتیم و رفتیم

چنان شاد خوش گرم پویا

که گفتی به سر منزل آرزوها رسیدیم!

دریغا دریغا ندیدیم

که دستی در این آسمان ها

چه بر لوح پیشانی ما نوشته ست!

دریغا در آن قصه ها و غزل ها نخواندیم

که آب و گل عشق با غم سرشته ست!

فریب و فسون جهان را

تو کر بودی ای دوست

من کور بودم...!

از آن روزها آه عمری گذشته ست

من و تو دگرگونه گشتیم

دنیا دگرگونه گشته ست!

درین روزگاران بی روشنایی درین تیره شب های غمگین

که دیگر ندانی کجایم

ندانم کجایی!

چو با یاد آن روزها می نشینم

چو یاد تو را پیش رو می نشانم

دل جاودان عاشقم را به دنبال آن لحظه ها می کشانم

سرشکی به همراه این بیت ها می فشانم:

نخستین نگاهی که مارا به هم دوخت

نخستین سلامی که در جان ما شعله افروخت

نخستین کلامی که دل های مارا

به بوی خوش آشنایی سپرد و به مهمانی عشق برد...

پر از مهر بودی پر از نور بودم!



نويسنده: { ًُُـًُهًمِِِ‍‍َِِ‍َ‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍ـِِـَِـَدَمََِ َُُـ} تاريخ: دو شنبه 2 مرداد 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

درباره وبسايتـ

تاريكم اى يلدا مهتاب ميخواهم لب تشنه ام اى اشك،سيلاب ميخواهم در حسرت موجم،باران كفافم نيست درمان درد من،باران نم نم نيست

نويسندگانـ

صفحه هاي وبـ منـ

جستجوي مطالبـ

امــكاناتــ

© All Rights Reserved to taghdire-man.LoxBlog.Com | sahar tanha: www.taghdire-man.loxtarin.com